درد و دل


دوتا خواهرزاده پسرداریم ۸-۹ ساله که خاطرشون برام خیلی عزیزه.هر وقت میرم شمال خونمون،خودشون میرسونن به من و لاو میترکونیم! باورکنید تاچند ساعت باهاشون فوتبال بازی نکنم ولکنم نیستن! ازاونجاییکه دوسشون دارم و ازطرفی کودک درونم فعال میشه،

اینکه همبازیشون میشم. که وجدانا درشیطنت و بازی میزنم رو دستشون و صدای والدینمون ازسروصد اهامون درمیاد طوریکه باداد و فریاد میگن: باز این ج پیداش شد و باز سروصداها شروع شد!

امشب این دوتا شیطون زنگ زدن و میگن:

دایی پس کی میای دلمون برات تنگ شده!؟ اگه بیای چی واسمون میاری!؟ دایی همکلاسیم یدونه تبلت داره،اما من ندالم واسم میگیری!؟

منم درحالت خواب وبیداری گفتم باشه دایی واست کپتاب میگیرم!

بنده خدامخش هنگ کردوگفت کپتاب چیه!؟

من که تازه فهمیدم سوتی دادم، خودم جمع کردم وگفتم: کپتاب یه دستگاه جدیده بین کامپیوترو لپتاب! اماخیلی بهترازاون دوتاست!

خلاصه که بنده خداهامنتظرن من برم خونه و براشون کپتاب ببرم!

حالاننشون زنگ زده ومیگه کپتاب چیه که قولش به این دوتادادی!؟

این بنده خداروهم به همون صورت پیچوندمش وباورش شد!

حالاموندم موقع رفتن چه خاکی به سرم بریزم!

فوقش میگم مرخصی نمیدن ونمیرم ! یا اینکه بایه توپ سروته قضیه رو هم میارم! 

کسی کپتاب داره بده ما!؟ :-|


درد و دل های یک عقب مونده اجتماعی

.....................................................................................................................

 


دانلود پکیج آموزشی صفرتا 100 کسب درآمد از تلگرام
راههای افزایش ممبر
تضمینی


کلیک کنید
....................................................................................................