در مطلبی خواندم که حدود 46/7 درصد از کاربران فیسبوک در خاورمیانه، ایرانیها هستند! (+) یعنی جمعیتی حدود 12 تا 17 میلیون نفر!

با خود حساب کردم اگر مسئولان و نخبگان جمهوری اسلامی ایران در سی و چندسال گذشته توانسته بودند، بر سر «تعریف» منافع ملّی و اهداف سیاست خارجی به اجماع برسند و پس از آن «راهها و ابزارها»ی دست یابی به آن و «تهدیدها»ی موجود را مشخص و سپس با یاری یکدیگر آن را در جامعه و میان توده مردم نهادینه می کردند، امروز چقدر وضعیت ما در عرصه سیاست داخلی و خارجی تفاوت می داشت؟

اگر تصمیم گیران، تصمیم سازان، نخبگان و نهادهای گوناگون، با شناختی صحیح از شکافهای موجود در جامعه کثیرالقومیّه ی ما، تمام همّ و غمّ خود را مصروف اجرای عدالت و ایجاد وحدت میان گروه های مختلف جامعه می کردند، آیا امروز نمی توانستند، از وجود تمام افراد جامعه برای تحقق اهداف کشور بهره ببرند!

متاسفانه دیروز تخم وحدت و آشتی نکاشتیم که امروز بتوانیم برداشت مناسبی داشته باشیم! کاش از خود می پرسیدیم؛ در گذشته چه اهمالی کرده ایم که امروز نمی توانیم از این چند میلیون ایرانی عضو شبکه های اجتماعی، برای کمک به مردم مظلوم غزه بهره ای ببریم؟!

واقعاً چه شده که شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام به فیسبوک فلان فوتبالیست هجوم می برند، اما همین چند میلیون نفر نمی توانند یا شاید هم نمی خواهند، برای رساندن صدای مردم مظلوم غزه در عرصه مجازی هماهنگ شده و قدمی موثر در این راه بردارند!

درد اینجاست؛ که اکثر دغدغه مندان جامعه ما، سواد و ابزار کافی ندارند چون زبان بلد نیستند! و برخی که چندین زبان خارجی بلدند، به دلیل برخی گلایه هایشان از عملکرد مسئولان نظام، انسانیّت را نیز به فراموشی سپرده اند! و بیش از همه نخبگان جامعه ما در این وضعیت مقصّرند!


آه ای غزّه! بر ما ببخش ...

بر ما ببخش که آنقدر درگیر روزمره گی هایمان شده ایم که این روزها انسانیّت را نیز به دست فراموشی سپرده ایم...

بر ما ببخش که خون های ریخته شده 1696 فرزندت را در 26 روز گذشته دیدیم و جز اشک ریختن کار دیگری از دستمان بر نمی آید!

بر ما ببخش که بی سوادیم و این روزها چاره ای جز احساس عجز و بیهودگی نداریم!

بر ما ببخش ...